مدینه


delkhaste

just delneveshte

 مدینه شهر نبوت شهر امامت 

شهر شهادت شهر بانوی اطهر

سلام به مدینه که میرسی همراه 

با دلت آرام و سنگین قدم بردارد

پاهایت از پیچ و خم شهر میگذرد 

و دل با تو که نه تو با دلت همراه میشوی 

میشوی پس به بقیع میرسی 

اینجا دلت در برابر این همه غربت و

غریبی زانو میزند به خاک میافتد و 

زانو میزند.دیدن این غربت از پس 

پنجره ها دلت را سخت میفشارد.

پاهایت پشت شبکه های بقیع میماند 

و دست هایت به شبکه ها گره 

میخورد دلت اذن دخول میگیرد

نوشته شده در شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,ساعت 10:20 توسط roz| |

 مشرف به وادی بطحان  بر روی کوهی که پشت آن

مسیر حفر خندق در جنگ احزاب بوده

مکانی ست که پیامبر اکرم نماز های یومیه خود را در آن میخواندند.

بعدها این مکان به مسجدتبدیل شد و اکنون به مسجد (فتح) مشهور است.

طبق برخی روایت سوره فتح در این مسجد به پیامبر اکرم نازل شد 

نوشته شده در شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,ساعت 9:49 توسط roz| |

 مسجد شجره 

رسول اکرم در فاصله یک فرسنگ ونیم از مدینه 

زیر درختی به نام شجره نماز خواندند و محرم شدند 

این مکان به مسجد شجره معروف شد

که هم اکنون حاجیان ایرانی که پیش از اعمال عمره به مدینه میروند 

در مسجد شجره احرام میبندند

نوشته شده در جمعه 13 مرداد 1391برچسب:,ساعت 10:21 توسط roz| |

 مسجد قبا

مسجد قبا در 4کیلومتری جنوب غریب مدینه واقع است 

این همان مسجد بزرگی ست که سنگ بنای اولیه ی آن به دست مبارک پیامبر نهاده شده است 

این مسجد اولین مسجدی ست که در اولین روزهای هجرت

به دست پیامبر و مهجران برای عموم ساخته شده است 

سقف این مسجد به روی سه ردیف استوار شده است

طول و عرض مسجد 34 متر بوده و ارتفاع آن 8متر و حیاط مسجد به طول 24 متر و عرض آن13 متر بوده است 

 

حضرت رسول هر شنبه با پای پیاده یا سواره به مسجد قبا میرفتند و نماز میگزاردند 

پیامبر فرموده 2رکعت نماز برای من در مسجد قبا بهتر از این است که دوبار به بیت المقدس بروم 

اگر مردم میدانستند در قبا چیست جگرهای شتران را می زدند و به سوی آن می تاختند تا از فضیلت ان بهره مند شوند

محل نماز پیامبر در شبستان جنوبی نزدیک ستون سوم است و در رکن غربی قبله مسجد موضعی ست که 

آن را مسجد علی میگویند 

نوشته شده در جمعه 13 مرداد 1391برچسب:,ساعت 9:19 توسط roz| |

 سلام به همه دوستای عزیز که به من سر میزنین 

اول از لطفتون ممنون 

بعدش میخواستم بگم که من تصمیم گرفتم یکم  

مسجدای مکه و مدینه رو بهتون معرفی کنم 

امیدوارم خوشتون بیاد 

پس حتما برام نظر بزارین تا وبلاگه بهتری با هم داشته باشیم 

 

نوشته شده در جمعه 13 مرداد 1391برچسب:,ساعت 8:47 توسط roz| |

 گفتم :سلام عشق !ای تکیه گاه

اینک هوای زیستنم هست 

                                  ما را بهانه باش

گفتم :سلام عشق!

ای اخرین پناه 

این خسته را              دریا دگر نشاید

با تازیانه موج 

                             ما را کرانه باش

گفتم :سلام عشق!

                            یعنی :سلام درمان

                            یعنی :سلام مرهم

یعنی :سلام نور

                      گشایش 

                                 سلام صبح.

اینک این زخمهای کاری را

                                   همه از عشق

بر بند بند تن من 

دست کدام معجزه 

آیا 

درمان تواند کرد 

دست به کدام معجزه 

آیا؟؟؟!!

نوشته شده در دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:,ساعت 10:41 توسط roz| |

 آفتاب را

با نگاه تو نوشیدم 

به هنگامی که شب 

بالای لای ملال آورش 

پاک هر پنجره را 

به هزار سال خوابی 

دعوت میکرد

****

شبی که بر میگردی 

به ماه خواهم گفت

که ((آفتاب آمد.))

****

عریان تر از تفکر آفتاب 

بتاب

که عشق 

در خواب عقربه ها 

دلی نمی یابد

نوشته شده در چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:,ساعت 10:12 توسط roz| |

 همیشه با هم یکدل و صمیمی بمانید 

تا اتحادتان موید و پایدار بماند

*******

حرمت قانون را بر خود واجب شمارید و

خصایل و سنن قدیمی را گرامی بدارید

*******

کارتان را آغاز کنید توانایی انجامش به دنبال می آید 

*******

خدایا دستانم خالی ست و دلم غرق در آرزوها 

یا دبه قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان

یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن

******* 

نوشته شده در سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:,ساعت 10:9 توسط roz| |

 میخواهم سبدی پر از یاس های سپید را

در مسیر راهت فرش کنم ولی بوی دلاویز بهشتی تو

معطرتر از گل های یاسمن است

پس بیا ای قاصدک قدم مقدست را 

بر چشمان مشتاقم نه 

تا من بوسه های داغم را نثار آن کنم 

قاصدکم بیا من را در این همه خوشبختی 

بر نظاره گیر زیرا رایحه روح انگیز و روح پرور تو مرا به اینجا کشاند

و تو ای هاتف خوش کلام 

نمیدانم چگونه بوی خوش دوست را به مشامم رساندی

و مرا کشان کشان به دام آن غزل گریز پای انداختی

و چه اسارت شورانگیزی من قصه تو تو را ماندگار و جاوید خواهم نمود 

قصه قاصدک ها قصه عشق است

قصه تو قصه ی آدم های شرور و به سعادت رسیده است 

قصه ی انسان های آزاده است 

قصه ی انسان های آزاده است 

قصه ی انسان های آزاده است 

نوشته شده در یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:,ساعت 19:17 توسط roz| |


Power By: LoxBlog.Com